Dec 26, 2003

پيش فرض داوری

اين روز ها با اعلام نام برندگان چندين جايزه ادبی يک بار ديگر نام اين شاخه کهن از فرهنگ جامعه بر سر زبان ها افتاده است.
پس از برگزاری چندين دوره از جوايز مستقل ادبی ارزيابی کارنامه يک ساله ادبيات از اين راه رفته رفته دارد جای خود را در ميان مخاطبان باز می کند . تلاش های بنياد ها و ناشران مستقل در اين زمينه توانسته است برای ادبيات داستانی مخاطبانی نسبتا خوب و قابل اعتنا دست و پا کند.
شايد بتوان گفت برگزاری مسابقاتی از اين دست در شرايطی که به دليل وفور توليدات ادبی و همچنين نظام ناقص پخش و ارائه اين آثار مخاطبان از عرضه بسياری از توليدات مهم و ارزشمند ادبی بی خبر می مانند تنها راهی است که می تواند تا حدودی در جهت انتخاب اثر برای خواندن ياری رسان باشد.
در عين حال همين امکان سليقه سازی که فراروی برگزار کنندگان اين جوايز قرار دارد مسئوليت آن ها را سنگين تر می کند. در واقع اين امکان می تواند آنها را در جايگاهی قرار دهد که لااقل در کوتاه مدت مسير اقبال عمومی به ادبيات را تعيين کنند . با نگاهی به برگزيدگان اين مسابقات که در سال های اخير تعداد آنها به ۴ رسيده است در بعضی موارد می توان ردپای سليقه ای خاص را در ميان انتخاب ها به سهولت مشاهده کرد. اين سليقه خاص در واقع همان نوع از ادبياتی است که سال ها پيش با استقبال بی سابقه گروهی از منتقدان و دست اندرکاران صنعت نشر به سرعت در ميان خوانندگان ادبيات تبليغ شده و به عنوان نوعی جدی و در عين حال پر مخاطب به طيفهای گوناگون مخاطب معرفی شد.
«بامداد خمار» و مقلدان بعدی آن چون «شب سراب» نمونه های اين نوع رويکرد ادبی هستند که ساده پسندی و عامی گری از مشخصه های اساسی آن است.
در سال های اخير با شکل گيری جوايز مستقل ادبی به نظر می رسد همان گروه از منتقدان و دست اندرکاران صنعت نشر توانسته اند با نفوذ ميان هيات های داوری لااقل در بخشی از نتايج اعلام شده اين نوع رويکرد را معرفی کرده و با برجسته کردن نمونه های اين نوع ادبيات همان نوع سليقه ساده انگارانه را به جای آثار واجد خلاقيت های ادبی ترويج کنند. نمونه جنين عملکردی را در برگزيدگان دو جايزه ادبی که اخيرا نتايج آن اعلام شد در شاخه رمان می توان مشاهده کرد همين طور يکی از رمان هايی که سال گذشته از سوی داوران سه جايزه ادبی برنده شناخته شد دارای مشخصاتی بود که به اين تلقی از ادبيات نزديک تر است.
داوری در مسابقات امسال علاوه بر آسيب پيش گفته از مشکل ديگری نيز خدشه پذيرفته است. در مراسم جايزه ادبی يلدا يکی از داوران بخش رمان که از جمله مترجمان متون نقد ادبی است و در دانشگاه همين رشته را تدريس می کند به صراحت گفت داوری اين مسابقه را به جهت برخورد با خلاقيت های جديد ادبی که از آنها ذيل عنوان «پست مدرنيسم» نام برد پذيرفته است.چنين رويکردی زمانی خطرناک تر به نظر می رسد که مشاهده می شود ايشان در هردو مسابقه مهمی که امسال در زمينه ادبيات داستانی برگزار شده در شاخه رمان داوری کرده و در يکی از اين مسابقه ها نقد شخصی خود در باره آثار رسيده به مرحله نيمه نهايی را به عنوان بيانيه هيات داوران به برگزار کنندگان جايزه تحميل می کند.
اين نکته بديهی به نظر می رسد که نخستين شرط داوری دوری از اعمال پيش فرض های شخصی و سليقه ای در داوری است و کسی که پيش از خواندن آثار شرکت کننده در مسابقه تصميم خود را برای برخورد با نوع خاصی از ادبيات گرفته است هرچند دارای دانش ادبی در خور توجهی باشد صلاحيت داوری ندارد.
تاثير چنين داوری هايی که می توان آن را « ناداوری » نيز خواند پوشيده ماندن جسارت های ادبی و متوسط سازی در عرصه ادبيات خواهد بود. امری که در نهايت اگرچه نمی تواند صداهای جديد و خلاق عرصه ادبيات را به خاموشی بکشاند.اما در کوتاه مدت راه را بر عرضه اين آثار و شناساندن آنها به مخاطبان ادبيات می بندد.

No comments: