Dec 12, 2003

احمد شاملو ؛ تولد يک جست و جو گر

احمد شاملو در تاريخ ما يك نام است ، نامي كه به شعر دلالتمان مي كند. شعري كه شاملو نمايندگي اش مي كند شعري است جست وجوگر و مقيد به تلاش و پشتكار شايد اگر نسل بعد از شاملو به جاي تقليد واژگان او تلاش را از او به يادگار برده بود امروز شعر ما افق هاي تازه تري را تجربه كرده بود . اما متاسفانه چنين نشد در عوض حضور قاطع شاملو در شعر ايران نسلي را رهبري كرد كه تازگی را در پيروي از لحن و دايره واژگاني اين شاعر مي جستند ، بي هيچ خلاقيتي.
حالا كه نسلي جديد آمده است تا با خلاقيت خود شعر را به سوي افق هاي دورتري پيش ببرد تولد شاملو را پاس بايد داشت . تولد نامي كه نماينده پشتكار و خلاقيت است.
…………………………………………………….

شعري از كتاب «نيمه من است كه مي سوزد»


با چشم هاي بامداد

چشم هايت دريچه ايست
از پشت نرده ها
نردبازي مي كني تخته باز
باز شده اين چشم هايت بسته
يا اين كه بسته باز

نبند چشم ها را نبند كه چشم هايت دريچه اي به آرامش

نبند چشم ها را وارتان از دريچه هاي تو آب مي خورد
وارتان از بنفشه آب
گيرم كه بستي آن چشم ها را وارتان كجا آب بخورد هان؟

نرد بازي مي كنی تخته باز
طاس بريز كه چشم هايت دريچه اي به آرامش
طاس بريز

نبند چشم هايت را خسته ايم از صبح تيسفون خسته ايم
تيسفون كه صبح ندارد تهران هم

طاس بريز باز
دربان پر شپش آن مكان هنوز ايستاده است
طاس طاس نبند چشم هايت را

مي داني اين همه مردم از كجا خبر شدند
از كجا بود كه گفتند : «نبند چشم هايت را»؟
يك بار براي چشم هايت
يك بار براي خاك
از پشت همين نرده طاس بريز بامداد
نبند چشم هايت را

No comments: