Nov 7, 2008

درباره ي توقيف شهروند و ارژنگ

اين زبان دل افسردگان است
نه زبان پي نام خيزان
گوي در دل نگيرد كس اش هيچ
ما كه در اين جهانيم سوزان
حرف خود را بگيريم دنبال

نيما يوشيج


خبر را كه امروز شنيدم دلم گرفت. باز هم ياد تمام نشرياتي افتادم كه با هزار شور و شوق به راه انداختيم تنها براي ان كه اندكي بعد شاهد توقيف شدنشان باشيم. شهروند امروز تازه داشت جا مي افتاد . اگرچه مثل بسياري از دوستان ديگر به خط مشي آن انتقادهايي هم داشتم و اگرچه گاهي اوقات به باور من با موضع گيري هاي بي موقع به دروازه ي خودي گل مي زد اما به هر حال بود و همين بودن در اين روزگار عسرت مايه ي دلخوشي ما بود.
برو بچه هاي ارژنگ هم تازه داشتند بعد از ماجراي غم انگيز و ناعادلانه ي توقيف هفت و دنياي تصوير دور هم جمع مي شدند تا ادامه ي كار حرفه اي گزارش فيلم را در قالبي جديد عرضه كنند كه «ناگهان آوار آمد».
در اين مواقع آدم نمي داند چه مي تواند بگويد. چاره اي ندارم جز اين كه به دوستانم در اين دو نشريه طبق معمول اين سنوات بگويم امروز هم مي گذرد و فردا روز ديگريست.

3 comments:

Anonymous said...

آقاي بهنام عزيز
خبر توقيف ارژنگ را همين جا و همين حالا خواندم
شهروند امروز ، شهروند ديروز شد، بس نبود
نمي دانم چه چيزي تايپ كنم! به اميد تغيير

Anonymous said...

به اميد روزهاي بهتر آقاي بهنام

Anonymous said...

سلام اقای بهنام
یادداشتی نوشتم بر شعری
اگر مایلید تشریف بیاورید
اگر هم راجع به نقدم بر مجموعه تهران برای شعر شدن ... که در والس منتشر شده بود هم نظر دادید که چه فبها !
ممنون