نماد سازي به ويژه در ميان ملت هايي كه به دليل ويژگي هاي خاص محيطي امكان ابراز ازادانه ايده هاي خود را ندارند كاري معمول و اي بسا ناگزير است.اين نماد سازي در يكي از بارز ترين شكل هايش به اختصاص دادن روز يا روزهايي به يادآوري سالگرد رخداد هاي مهم و سرنوشت ساز انجاميده است.اما گاهي اوقات پاره اي از اين مناسبت ها به گونه اي طنز آميز ماهيت اصلي مرجع نمادين خود را آشكار مي كنند.ماهيتي كه مي تواند به كلي با آنچه در ابتدا نماد براي نمايندگي آن وضع شده است در تضاد قرار بگيرد.مصداق مورد نظر در اين مجال تعيين روزي به نام خبرنگار در تقويم روزمره ماست. روزي كه اگر چه در تداول عادت كرده ايم آن را به هم تبريك بگوييم اما چه در شكل و چه در ارجاع كوچكترين سنخيتي با مفهوم «بركت» ندارد.روز خبرنگار را در كشور ما از ان رو چنين ناميده اند كه درچنين روزي يكي از خبرنگاران ايراني حين انجام وظيفه و تهيه خبر از جنگ گروه طالبان در افغانستان به دست شبه نظاميان مسلح اين گروه به قتل رسيده است. انتخاب يادمان چنين مرگي به عنوان روز خبرنگار از همان نمادسازي هاي طنز آميز است كه در ذات خود ماهيتي افشا كننده دارد. اين انتخاب از يك سو با موكد كردن نقش مرگ به عنوان عنصر اصلي خود به پاياني تلخ براي حرفه خبرنگاري دلالت مي كند و از سوي ديگر با تعميم خود به تمامي شاغلان اين حرفه دايره شمول اين سرنوشت شوم را گسترده تر از انچه در ابتدا به نظر مي رسد نشان مي دهد.واقعيت زندگي خبرنگاراني كه در اين سال ها بار ها از نزديك با تجربه هاي مشابهي از مرگ خبرنگاران و توقيف - تو بگو مرگ - رسانه هاي خود مواجه بوده اند نشان مي دهد كه اين نمادسازي چندان هم دور از حقيقت نيست.در روزگاري كه حيات رسانه اي و فردي روزنامه نگاران به حكم هايي نيم بند ،بند است و در جايي كه «تخمه» فروش و ستايشگر« ذرت بوداده» را هم گاه به روزنامه نگاران خرفه اي برتري داده اند اصلا عجيب نيست اگر روز خبرنگار هم يادمان مرگ يك خبرنگار باشد.روز خبرنگار به همه خبرنگاران آزاده تسليت باد.