
تمام این روزها بگذرند از من
ببرند مرا به خیابانی بلند
از زیر قارچ اتمی با آن مناره اش که می درد آسمان را
تا میدان مجسمه ای بی سر
بیاشوبم بلند خدایا بلند
جشم های تو همراه من است
همراه من است زیبایی جهان
لکنت گرفته ام از این همه زیبایی
لکنت گرفته ام از این همه رعنایی
لکنت گرفته ام
حکم تیر از روی مناره که می آید
چشم های تو همراه من است
حکم تیر از روی بام که می آید
چشم های تو همراه من است
بلند می شود صدایم اوج می گیرد با چشم های تو این وسط
جاری روی زمین و موج موج چشم های تو می آید تا امتداد این بلند
الله اکبر
حکم تیر می آید
این جهان قرار بود گل بشود جایی که انقلاب و آزادی به هم می رسند
این جهان قرار است گل بشود در امتداد زیبایی خجسته ی آن دوچشم
وچشم های دیگر که از روزگار زیبایی ازلی آزاد خرامیده اند
دوزخ به جا مانده از آن همه زیبایی
و می بینم
با پهلویی شکسته یک گل
با صورتی شکسته یک گل
با ابرویی شکسته یک گل
توقان رنگ از ترعه های بلند خیابان ها می گذرد الله اکبر
هان بنگرید
این چله هم می گذرد با پرچم عزا
و باریکه ای از نور
هنوز می تابد بر این بلند
اینجا خیابان من است
خیابان من است اینجا
و زیبایی جهان
همراه من است
ببرند مرا به خیابانی بلند
از زیر قارچ اتمی با آن مناره اش که می درد آسمان را
تا میدان مجسمه ای بی سر
بیاشوبم بلند خدایا بلند
جشم های تو همراه من است
همراه من است زیبایی جهان
لکنت گرفته ام از این همه زیبایی
لکنت گرفته ام از این همه رعنایی
لکنت گرفته ام
حکم تیر از روی مناره که می آید
چشم های تو همراه من است
حکم تیر از روی بام که می آید
چشم های تو همراه من است
بلند می شود صدایم اوج می گیرد با چشم های تو این وسط
جاری روی زمین و موج موج چشم های تو می آید تا امتداد این بلند
الله اکبر
حکم تیر می آید
این جهان قرار بود گل بشود جایی که انقلاب و آزادی به هم می رسند
این جهان قرار است گل بشود در امتداد زیبایی خجسته ی آن دوچشم
وچشم های دیگر که از روزگار زیبایی ازلی آزاد خرامیده اند
دوزخ به جا مانده از آن همه زیبایی
و می بینم
با پهلویی شکسته یک گل
با صورتی شکسته یک گل
با ابرویی شکسته یک گل
توقان رنگ از ترعه های بلند خیابان ها می گذرد الله اکبر
هان بنگرید
این چله هم می گذرد با پرچم عزا
و باریکه ای از نور
هنوز می تابد بر این بلند
اینجا خیابان من است
خیابان من است اینجا
و زیبایی جهان
همراه من است
مرداد 88
شعری که ملاحظه می کنید در شماره امروز یکشنبه 25 تیرماه روزنامه ی اعتماد ملی با جند مورد حذف و تغییر بنا به مقتضیات روز منتشر شده است که اینجا نسخه ی کامل آن از نظر شما می گذرد
20 comments:
موج موج چشمهاي تو تركيب جالبي بود لذت بردم موفق باشيد
من هم شعري دارم كه خوشحال مي شوم نظرتان را بدانم
خدا غارنشين است
ما انسانها روزنشين و روشناي شبيم
و در غار نمي بينيم
مثل هميشه زيبا تكان دهنده و دوست داشتني. مانا و نويسا باشي استاد عزيز
علیرضا بهنام عزیز سلام
نتایج نظر سنجی شاعران برگزیده وبلاگنویسان شعر وا ادب اعلام شد
بخاطر بذل توجه از شما متشکرم
سلام بهنام دوست داشتنی
نمی بینمت ام ساده تر از چشم هام می خوانمت
جشم های تو همراه من است
همراه من است زیبایی جهان
كار خوب و جان داري بود - زبان اين روزها - هميشه بنويسيد
درود
با تنهاییم شریک شوید ...
.
.
.
.
چشم
نادیده گرفتنت را در این اتاق
تقصیر آینه
نینداز
یوحنای عزیز با نوشته ای به نام در ولایت هوا به روزم و منتظر
شعر زیبایی ست .
سرزمین سونات ها با شعری به روز هست .
شاعر خوب
قدم هایت و نظرت بر چشم می ماند .
و زیبایی جهان
همراه من است
در اعتماد ملی هم خونده بودم
زیبا زیبا زیبا
همین!
لینک شدید
ممنون
بدرود
علیرضا بهنام عزیز:
با نوشته ای به نام از ولایت هوا به روز و منتظرم...سو برایم بنویسی بزن
وقتی خریدن كتاب فرهاد جعفری(کافه پیانو) را تحریم كردیم بهتر است كتاب نویسندگانی را كه كتابشان برنده جوایز دولتی می شود ولی آن را تحریم می كنند بخریم. كتاب اكبریانی را كه" كاش به كوچه نمی رسیدم " نام دارد و نامزد جایزه دولتی " كتاب فصل" شد اما آن را تحریم كرد و به عنوان اعتراض اعلام كرد نامش از فهرست حذف شود بخریم تا نشان دهیم اگر او و دیگر نویسندگان جایزه دولتی نمی گیرند مردم جایزه آنها را می دهند. لطفا به دیگران هم اطلاع بدهید
مجسمه اي سر بندر بريده بودند
و...... .
دوباره چاپ شد
خطاب به پروانه ها
و چرا من ديگر شاعر نيمايي نيستم
و نهایتا اینکه هنوزا هنوز شعرو آزادی را تازیانه می زنند...و درد حیات جاودانه شعرو آدمی ست در حصار کلمات این حجم غمناک وسیع !
متن نامه ای به دبیر جایزه ادبی ایران مورخ 20 آبان 1388
سیاست هنر هنرهاست !...
و نهایتا اینکه آقای سراجی بزرگوار تعمدی و آگاهانه زنیت را زینت چاپ شده. و والدینت بجای ولدینت.
سراجی عزیز اگر شعری با سیاست جایزه ادبی تان و نشر سخن گستر همسو نیست.
لزومی ندارد شعر را جراحی کنید و در صفحه کاغذ به گندابش بکشید.
و بعد از 6ماه شعر را برای شاعر ارسال دارید تا ببیند چگونه شعرش را به بازی گرفته اند.
از شما که شاعرید بعید بود.
شعر را از گردونه داوری و مسابقه خارج دارید یا شعر را آنگونه که حیات دارد منتشر کنید نه با دست و پای معلول و مصنوعی جراحی اش کنید .
منتظر اطلاعتان هستم.
بهرام زاده
منبع اصلی انتشار شعر سایت وازنا http://vazna.com/article.aspx?id=1877
و شعری که من نمی شناسمش !
در مجموعه آواز هایی که باد برد_نشر سخن گستر _گرد آورنده محسن سراجی
سلام
شماره جدید مجله ارمغان فرهنگی منتشر شد.
لطفا خبر انتشار مجله را در وب سایتتان درج کنید.
بامهر
www.dm58.blogfa.com
درود
با احترام لینک سرزمین سونات ها هستید.
قدم هایتان بر چشم می ماند شاعر و منتقد گرامی
با مهر سپهر
سلام علیرضا بهنام عزیز
چطورید ؟
چه شعرهای زیبایی خواندم
اگر توانستید
از آثارتان برای پیاده رو هم بفرستید بزرگوار
موفقیت بیش از پیشتان را آرزومندم
........
...
سارا زنی ست بیمارستان روانی اهواز به تعشیََتَم می برندَش مریم ام
از قربانی خیابان های بی سقف هنوز می ترسم پدر
میدان ونک محاصره ام کرده با باتوم
دست هایم گلوله می شکافت وُ معاشقه انگشتانم سایه مردی ست چار راه جمهوری را روانی می شوم هنوز
خیابان هم تیمارستان خوبی ست پسرم
پنج سالگی ام را هنوز می ترسم پدرم
شعرهایی به لهجه من نیستند من نیستند
دست هایی دامنم را پایین می کشد هنوز زیر کارون زاینده رود بخشکد
به خودم پناه می برم پدرم
مردهایی با تفنگ هاشان خوابیده ام
هنوز توی شقیقه ام شلیک می کنند !
.......
....
..
.
Post a Comment