اين روز ها همه از دسته گلی حرف می زنند که يکی از نماينده های ٬شعر دوست٬ مجلس به آب داده است.انتخاب سالروز درگذشت محمد حسين شهريار به عنوان روز ملی شعر توسط اين نماينده محترم از چندين منظر قابل بررسی است؛ اول اين که اين انتخاب متضمن نوعی از همان مرده پرستی دير سالی است که همواره به ما ايرانيان نسبت داده اند ؛ انگار که حتی برای يادآوری خاطره يک شاعر ارجمند معاصر هم راهی نداريم جز اين که هر سال به يادبود فوتش عزا بگيريم حتی به بهانه روزی عزيز مثل روز ملی شعر هم حق نداريم شادی کنيم! -مگر اين که دوست گرانقدرمان حضرت شعردوست قصد کرده باشد بر مزار شاعر محبوبش هر سال جشن و سرور راه بياندازد و در مرگ آن عزيز پايکوبی کند؟!-نکته دوم اين است که انتخاب هر مناسبتی که به نوعی با شهريار مرتبط باشد و ناميدن آن با عنوان پر طمطراق روز ملی شعر به نوعی بی انصافی در حق کسانی خواهد بود که در هفتاد سال اخير با تلاش و کوششی بی نظير شعر فارسی را از بن بست و انحطاط مکتب بازگشت نجات داده و آن را دوشادوش شعر مدرن جهان به پيش بردند ؛ شهريار اگر چه عزيز است اما خود نيز به اين حقيقت معترف بود که کار او با کار سترگ نيما و شعر نيمايی که گفتمان قالب شعر در هفتاد سال اخير بوده است چندان قابل مقايسه نيست؛از نيما هم که بگذريم حق اين است که لقب شاعر ملی برازنده آن بزرگی است که همين دو سال پيش در تشييع جنازه اش هزاران هزار نفر در صفی به طول چندين کيلومتر حاضر شدند .يادمان رفته است يا هنوز نام احمد شاملو در اين ملک ممنوع است؟
اما از اين ها که بگذريم گويا قرار بوده با انتخاب اين روز هنر شعر گرامی داشته شود نه يک شاعر خاص؛ کجای دنيا ديده ايد کشوری کل تاريخ شعر خود را به نام يک شاعر سند بزند هنوز که هنوز است در بيشتر نقاط دنيا شعر ما را با نام های مولوي، حافظ ،خيام ،فردوسی ، رودکی و.... می شناسند آيا چنين انتخاب های شتاب زده ای می تواند نظر مردم دنيا را به شعر امروز ما جلب کند ؟
اين نماينده محترم ملت گويا اطلاع ندارند که ملت شعر پرور ما خيلی پيش از ايشان به فکر روز ملی شعر بوده و روزی خاص را به گراميداشت اين هنر عزيز اختصاص داده است روزی که سال هاست هر ايرانی به مناسبتش شعر می خواند وبا شعر زندگی می کند.به راستی کدام ايرانی است که در شب يلدا شعر نخوانده باشد و شعر را به عنوان جزئی از زندگی خود به حساب نياورده باشد ؟چرا اين قدر زود فراموش می کنيم؟ چرا؟